نویسنده: Asma

زندگی فقط زندگی است؛ لذت بردن از نفس‌هایی که می‌آید و می‌رود، شنیدن صدای گنجشک‌ها بر درخت همسایه، بوییدن و دیدن گل‌های زیبای حیاط خانه، شنیدن صدای مردم کوچه و خیابان که نشان از جریان زندگی برای بدست آوردن لقمه نانی می‌کند؛ نمی‌توان زندگی را به میدان مسابقه تبدیل کرد در میدان زندگی، هر کس…

‎روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد. ‎بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی :‎توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها. خوشحالی یعنی اطمینان درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی…

در بعضی از طوفانهای زندگی یادمیگیریم که نباید از هیچ کس توقع داشته باشیم ، مگر از خودت .متوجه میشویم بعضی راهر چند نزدیک اما نباید باور کرد ، متوجه میشویم روی بعضی هر چند صمیمی ، اما نباید حساب کرد و بالاخره ، میفهمیم بعضی را هر چند آشنا ، اما نمیتوان شناخت و…

با هم حرف بزنیم، از احوالات هم با خبر بشویم، به هم سر بزنیم و پای درد دل همدیگر بنشینیم ، چرا که افسردگی هیچ چهره‌ ای ندارد ، داشتن کسی که بتوانی با او حرف بزنی،از حس و حالت برایش بگویی و به او تکیه کنی رفیق روزهای خوش و ناخوشت باشد و حلقه…

زندگی، به مثابه رودی است که در جریان خود، لحظاتی از خوشبختی و ناخوشی را به همراه دارد. این دوگانگی نه تنها نشان‌ دهنده تضادهای زندگی است بلکه انعکاسی از واقعیت پیچیده‌ی وجودی ما نیز هست. هیچ خوشبختی و بدبختی مطلق نیست . چون هر چیزی در زندگی دو رو دارد . میتوانی در همان لحظه که احساس خوشبختی مطلق میکنی در جای دیگر در زندگیت در حال زیرورو شدن باشی یکی از مثال های معمول ، تجربه‌ی دستیابی به موفقیت‌های بزرگ است که اغلب با از دست دادن چیزهایی همراه است. کسب مدال طلا دریک مسابقه‌ی ورزشی می‌تواند نمونه‌ای از خوشبختی مطلق به نظر برسد، اما پشت پرده این موفقیت ، ساعت‌ها تمرین، از دست دادن لحظات خوب با خانواده و دوستان، و گاهی اوقات، نادیده گرفتن سلامتی شخصی قرار دارد. این تجربه‌ها نشان می‌دهند که موفقیت وخوشبختی ناشی از آن، بدون پذیرش و مواجهه با سختی‌ها و ناخوشی‌هایی که در مسیر قرار دارند، ممکن نیست. ، پس به هیچ چیز در زندگی…